ميان تاريكي
ميان تاريكي تو را صدا كردم
سكوت بود و نسيم كه پرده را ميبرد
در آسمان ملول ستاره اي مي سوخت
ستاره اي مي رفت ستاره اي مي مرد
تو را صدا كردم تو را صدا كردم
تمام هستي من چو يك پياله ي شير
ميان دستم بود
نگاه آبي ماه به شيشه ها مي خورد
ترانه اي غمناك چو دود بر مي خواست
زشهر زنجره ها چو دود مي لغزيد
به روي پنجره ها
تمام شب آنجا ميان سينه ي من
كسي ز نوميدي نفس نفس مي زد
كسي به پا مي خاست كسي تو را مي خواست
دو دست سرد او رادوباره پس مي زد
تمام شب آنجا زشاخه هاي سياه
غمي فرو مي ريخت
كسي ز خود مي ماند كسي تو را مي خواند
هوا چه آواري به روي او مي ريخت
درخت كوچك من به باد عاشق بود
به باد بي سامان
كجاست خانه ي باد ؟
كجاست خانه ي باد؟
سه شنبه 28 دی 1389 - 5:57:52 PM